«سنت¬گرایی و سنت¬گریزی» بحثی که هم اکنون نقل محفل هر طراح فرش است، سالها است که جامعه-ی هنری ایران با واژه «سنت» دست به گریبان است بدون آن¬که مفهومی روشن و واضح از سنت داشته باشد. هنوز در مجامع علمی و هنری، نیز توسط استادان فن، اصطلاح نادرست «هنرهای سنتی» ورد زبان است، و به رغم اینکه اصطلاح «هنرهای صناعی» به جای آن پیشنهاد و پذیرفته شده است، برخی حتی، به شدت از آن دفاع می¬کنند. شاید بی¬فایده نباشد که سخنی کوتاه درباره¬ی سنت، و معنای آن در فرهنگ ایرانی،اسلامی داشته باشیم (زیرا که فرهنگ ما، نیز هنر ما، در عین ایرانی بودن اسلامی است).
فرهنگ فارسی مرحوم استاد دکتر محمد معین در زیر واژه¬ی «سنت» دومورد از معانی سنت را یادآور می¬شود: - راه، روش، سیرت، طریقه، عادت. - گفتار و کردار و تقریر معصوم (بیغمبر و امامان) (ا). در تفسیر واژه باید افزود که «سنت» عبارت است از: عادت¬ها و کنش¬هایی که از تجربه¬های اقوام و ملت¬ها نتیجه می¬شوند و درگذر تاریخ ثابت و بدون تغییر می¬مانند. در مفهوم قرآنی، بارها از «سنه الله» سخن رفته است و قرآن سنت¬های الهی را «بدون تحول و بدون تغییر» می¬داند.() مرحوم دکتر سیدجلال¬الدین مجتبوی در ترجمه¬ی زیبای خود از قرآن مجید، سنت را «نهاد» ترجمه کرده است. و، نهاد در زبان فارسی، رفتارها، کنش¬ها و حتی تشکیلات و سازمان¬های اجتماعی هستند که در جامعه استوار شده اند و در آنها تغییری به¬وجود نمی¬آید. بنابراین، با توجه به معنی قرآنی سنت، می¬توان مورد نخست فرهنگ معین را چنین تکمیل کرد: سنت، راه، روش، سیرت، و طریقه¬یی است که همیشه ثابت بوده و در آن تحول و تغییری به¬وجود نمی¬آید. و اما هنر:
«هنر» در فرهنگ¬های فارسی کهن (فرهنگ واژه¬های اوستا و فرهنگ واژه¬های پهلوی، دکتر فره¬وشی) آن را ترکیبی از هو= خوب و نره= مرد می¬دانند و در این صورت هنر- نیک مرد، رادمرد، و یا جوانمرد؛ ولی در زیر آن نوشته اند: کمال دانش، تقوا، فضیلت، رادمردی و جنگاوری. لیکن، در ریشه¬شناسی واژه¬های مشترک زبان¬های هند و اروپایی: هنر را ترکیبی از هو= خوب+ ن (حرف ربط میان واژه¬یی) + آرا - کار در حد کمال، می¬دانند. و مرحوم معین در فرهنگ خود می¬آورد: - شناسایی همه¬ی قوانین عملی مربوط به شغلی و فنی، معرفت امری توام با ظرافت و ریزه¬کاری؛ - طریقه¬ی اجرای امری طبق قوانین و قواعد صنعت؛ - مجموعه¬ی اطلاعات و تجارب؛ و شاهدهایی آورده است، از جمله از گلستان سعدی:
«توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به خرداست نه به سال»
«شناسایی قوانین» و «معرفت امری» نمی¬توانند ثابت و بدون تغییر باشند زیرا شناسایی و معرف بخشی از فرهنگ بشری هستند و فرهنگ هرگز ثابت، بدون تغییر و بدون تحول نیست. فرهنگ تغییر می¬کند و تحول می¬یابد، و شاکله¬ی هر تغییر و تحولی ابداع و نوآوری، یا به عبارت دیگر، خلاقیت و آفرینشگری است. نوآوری و آفرینشگری دگرگونی ایجاد می¬کند و این دگرگونی است که تنوع آثار هنری را به وجود می¬آورد.
می¬بینیم که سنت و هنر دو امر اجتماعی و فرهنگی هستند که یکی ثابت و تغییر و تحول¬ناپذیر است و دیگری برخلاف، همیشه درحال تغییر و تحول و ایجاد آثاری متنوع می¬باشد. پس، هنر نمی¬تواند سنت شودو یا سنتی گردد؛ با وجود این، سنت می¬تواند در شکوفایی هنرها سهیم باشد ولیکن خود نمی¬تواند هنر باشد. اما، در شرایط ویژه¬یی، یک اثر هنری می¬تواند به سنت تبدیل شود، بدین معنی که، در آغاز تکوین و پیدایش، آن اثری بوده است همراه با نوآوری، آفرینشگری و با ظرافت و ریزه¬کاری¬های لازم، که برای نخستین بار اجرا شده بود، ولیکن سپس، در دام تقلید و تکرار فرود افتاده و به پدیده¬یی ثابت و بدون تحول دگردیس گشته است، اکنون دیگر نمی¬توان آن¬را هنر نامید، مانند بسیاری از آثار که در اصطلاح عامیانه به «صنایع دستی» مشهور شده¬اند. در مورد فرش و گونه¬های مختلف آن: قالی، گلیم، جاجیم و غیره، نیز همین امر صادق ست.
در فرش، دو ویژگی متفاوت وجود دارد: یکی آن¬که در قلمرو سنت است و آن صنعت بافندگی، ازفراهم-سازی امکانات، چله¬کشی، گرهزنی، و ... می¬باشد که گونه¬های مختلف آن هزاران سال است بدون تغییر و تحول برجا ماندهاند، و دیگری، طرح و رنک و نقش، که در قلمرو هنر است و تغییر و تحول¬پذیر است و باید هم چنین باشد. اگر طرح و رنگ و نقش هم همانند بافت ثابت بماند، انرا سنت¬گرایی گوییم و اگر در آنها نوآوری و آفرینشگری باشد و در مسیر تحول پیش رود، سنت¬گریزی است (که بسیاری اصطلاح سنت¬شکنی را ترجیح می¬دهند). بسیاری از سنت¬ها هستند که در حفظ و تداوم هویت فرهنگی و ملی یک قوم، و حتی، یک مرز و بوم، نقشی اساسی دارند وحفظ و نگاهبانی از آنها از اهم امور ست. بسیاری از سنت¬ها هم هستند که جزگریز از آنها گریزی نیست، و تداوم آنها به رخوت، سکون و واپس¬ماندگی ملتی منجر می¬گردد، و، متاسفانه فرش ایران هم اکنون دچار این «سنت¬گرایی» واپس مانده شده است، به عبارت دیگر، و خلاصه، هنر فرش ایران بیمار است (هرچند که ممکن است این سخن پذیرای بسیاری از تولیدکنندگان فرش و یا سنت¬گرایان این صنعت نشود)؛ گونه¬یی بیماری واگیر و فراگیر که، در برخی از تولیدکنندگان فرش به صورت «افسردگی هنری» (اگر بتوان چنین عنوان کرد)، دگردیس شده است، و نزد گروهی دیگر، درشکل تقلید ناشایست و نسخه¬برداری ضعیف از آثار ارزشمند گذشتگان آشکار می¬شود. برخی هم با برگردان کردن عکس¬های رنگی از بناها، منظره¬ها، اشخاص و ... بر روی دار قالی و بافتن آنها به هنر فرش لطمه می¬زنند و بیماری او را تشدید می¬کنند.
هنر فرش امروز ایران از حیطه¬ی هنر بودن بیرون شده و وسیله¬یی برای ثروت¬اندوزی و پروارکردن اقتصاد بیمارکشور است. سازمان¬های دولتی متولی صنعت فرش (و نه هنر فرش) ایران، طرح¬های استادان گذشته را تکثیر می¬کنند و به «فرش سازان!» می فروشند؛ رنگ¬های شیمیایی، (و در اصطلاح بافندکان: جوهری) را، انهم در یک ردیف «رنگ پریده» و بدون هویت رنگی ایرانی، در اختیار آنان می گذراند؛ برخی از سازمان¬های مسئول خامه¬های رنگ شده با رنگ¬های ویژه¬ی خودشان را تهیه می¬کنند ولی حاضر نیستند خود رنگ¬ها را در اختیار بافندگان بگذارند؛ برخی از «نهاد»ها هم کیفیت را فدای «ارزانیت!» می¬کنند: مدرسان و آموزندگان این هنر، ابتکار، ابداع و آفرینش را از نسل جوان دریغ می¬دارند و با تبلیغ ناخردمندانه از «هنر سنتی!» مشتاقان این هنر اصیل را به انجماد فکری رهنمون می¬سازند ...
اکنون چه باید کرد؟
آیا باید به سنت¬گرایی ادامه داد و یا لازم و ضروری است که از سنت پرهیز کرد؟ و یا تلاش نمود که در هر فرش تحول و تغییری ایجاد گردد تا از گردونه¬ی ست به بیرون افتد؛ آیا اگر طرح و رنگ دگرگون شوند، فرش دیگر فرش نیست و یا فرش ایران مال ایران نیست؟ آیا گل¬ها و گلچه¬ها، برگیا و یا به عبارت دیگر «برگینه¬ها»، گیاهان، جانوران، خمیده. خط¬ها و راست. خط¬ها، اگر تغییر کنند، دیگر آنچه که بودند نیست و یا هویت خود را از دست می دهند؟ آیا اگر اندازه¬ها، چه در تناسبات فرش¬ها و چه در نسبت¬های آذینه¬ها و آرایه¬های آنها تغییر کنند، فاجعه¬یی به وجود می¬آید؟ اگر آری، پس چرا در گذشته چنین نشده است و آن همه تنوع و خلاقیت در آنها پدید آمده؟ و اگر نه، بنابراین چرا طراحان فرش امروز به دنبال آفرینش¬گری، تنوع، «دگرسازی» و «دگرآفرینی» نیستند.
هویت ایرانی فرش یا به¬طور کلی «فرشینه»¬ها، در تکرار همان عناصر، آذینه¬ها و یا به¬طور اصطلاح مردمی «گل¬های» قالی یا چگونگی چینش آنها در گستره¬ی فرش نیست؛ و نوآوری در ساختن تک¬چهره¬ی فلان یا بهمان، و یا اجرای یک نقاشی،منظره و یا عکس با فن بافت گرهی، نیست. هویت ایرانی یک فرش، یک بافته، یک تقش و یک طرح در بهره¬مندی از همه¬ی ویژگی¬هایی است که در گذر هزاران سال چنان به هم پیوند خورده و متحول شده¬اند که به مجرد دیدن آن به دریافت هویت ایرانیش پی می¬برند و در هر کجای جهان باشد به نام ایران شناخته می¬شوند. بنابراین، هنرمند طراح:
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی دیگر اندازیم
ا- فرهنگ فارسی معین، جلد دوم، ص. ۱۹۲۷.
۲- «سنت الله فی التی خلوا من قبل، و لن تجد لسنه الله تبدیلا»؛ آیهی ۶۲، سورهی احزاب .
و «فلن تجد لسنه الله تبدیلا، و لن تجد لسنه الله تحویلا»؛ آیهی ۴۳، سورهی فاطر ۵.