TY - JOUR T1 - TT - سرمقاله: "هنر فرش" یا "فرش هنری" | سردبیر JF - goljaam JO - goljaam VL - 2 IS - 2 UR - http://goljaam.icsa.ir/article-1-341-fa.html Y1 - 2006 SP - 1 EP - 6 N2 - وقتی سخن از«هنر» به میان می¬آید به مفهوم رایج آن در فرهنگ ایرانی مقصود «کار خوب در حد کمال» است؟ «کمال» در فرهنگ اسلامی جامع جمال و جلال است، بنابراین در «کمال»، آفرینندگی، نوآوری، زیبایی، تناسبات، و .... نهفته است. مرحوم آیت¬الله شهید مرتضی مطهری بیان احساس را نیز برآن می¬افزاید، «چون سخن از بیان احساس درماند، بشر زبان هنر را آفرید.» ‏«آفرینندگی» ازنیست، هست کردن، درحد نسبیت انسان هنرمند؛ و «نوآوری» تازگی و دگرگونی در هست کردن است؛ «زیبایی»؛ برخورداری از نسبت¬های خوب وخوشایند ذائقه و سلیقه انسان است؛ ونسبت¬های خوب یا «تناسبات»؛ نسبت¬هایی است که خداوند سبحان و آفرینشگر جهان و جهانیان در آفرینش کیهان وکیهانیان به ودیعه نهاده است. بنا بر گفته ویکتور هوگو شاعر و نویسنده نامدار فرانسوی در سده نوزدهم مسیحی: «آفرینش هنری برای انسان همانند آفرینش آسمانها وزمین برای خداوند است.» ‏خداوند تبارک و تعالی در سوره¬ی «مومنون» به هنگام تشریح مراحل مختلف آفرینش انسان، خود را «نیکوترین آفرینندگان» می¬نامد، و حضرت عیسی علیه¬السلام از آفریدن پرنده¬ای از گل و دمیدن در آن و به پرواز درآمدنش، با اجازه خداوند، سخن می¬گوید. از این آیات چنین برمی¬آید که غیر از خداوند آفرینشگر، آفرینندگان دیکری نیز هستند که تنها با اجازه خداوند می آفرینند، و آنها پیاهبرانند (با اذن مستقیم پروردگار) وهنرمندانند (با اجازه غیرمستقیم او). و چون این آفرینش توسط «انسان» هنرمند انجام گیرد، «بیان احساسی» نیز هست. ‏بنابراین، اگر فرش و انوع گوناگون آن، اثری است که به مدد هنرمند «از نیست، هست شده است» به مفهوم عام وکلی آن، «هنر» است و هنگامی که از نواوری و زیبایی و تناسبات خوب برخوردار باشد، و درمفهوم ویژه، درفرهنگ ایرانی ‏‏هنر نامیده می¬شود. ‏اما «هنر فرش»، غیر از «فرش هنری» است؛ زیرا فرش حامل و نتیجه تولید انسانی است و می¬تواند از معیارهای هنری یا «هنر بودن» برخوردار باشد«و می¬تواند نیز، تنها و تنها حامل تولید انسانی باشد، هماند بسیاری دیگر از تولیدهای انسانی که در زندگی روزمره مورد استفاده قرار می¬گیرند و از هیچ¬گونه نوآوری و زیبایی برخوردار نیست و یا اگر به هنگام پدیدآیی آنها دارای آفرینندگی، نوآوری و ... بوده¬اند، به دلیل تکرار تولیدشان، بدون هیچ¬گونه دگرگونی و نوآوری، در گذر زمان به یک جسم عادی و حتی «عاری از هویت هنری» تبدیل شده¬اند. ‏پس «فرش هنری» حامل تولید انسانی است و برخی از ویژگی¬های هنر را در بردارد؛ از جمله در آن نوآوری و تازگی در نقش و در رنگ است، زیباست و از نسبت های خوب برخوردار است اما «آفرینش» نیست، یعنی از نیست هست نشده است؛ ریشه در گذشته دارد، از سنت¬ها به نیکوترین وجهی بهره برده است و عناصر ترکیبی آن را می توان در فرش¬های دیگر، و به گونه¬ای دیگر و در ترکیبی دیگر یافت؛ اما بر اساس گفته ژرژ براک فرانسوی «ترکیبی از شکل¬ها و رنگ¬ها در نظمی خوشایند است.» ‏البته «هنر فرش»، ریشه در گذشته ندارد؛ تکرار مکررات نیست، وعناصر ترکیبی خود را از آثار هنری دیگر به وام نگرفته است و نمی¬گیرد. «هنر فرش»، آفرینشی دیگر است؛ آفریده ذهن خلاق وآفرینشگر هنرمد آن است؛ همه چیز آن، عناصر ترکیبی¬اش خط¬ها و نقطه¬هایش، شکل¬های تصویری و یا تجریدی¬اش چگونگی چینش و ترکیب آن¬ها در پهنه فرش، همه و همه زاییده ذهن هنرمد است؛ بخشی از بی¬نهایت فضای ذهن اوست که در فضای دو بعدی پهنه فرش خلاصه شده است، به عبارت دیگر، تماما «ازنیست هست شده است»مهم نیست که با ماشین یا با ابزار فنی بافته شده است یا با دست، مهم نیست که گره¬بندی آن دو سویه باشد یا یک سویه، مهم نیست که پشت و رو یکی باشد یا متفاوت، مهم این است که از معیارهای «هنر بودن» برخوردار باشد و از زیبایی¬شناسی¬های برگرفته شده از فرهنگ و سنن ملی و بومی بهره¬مند شده باشد. البته واضح است که میان فرش دستبافت و ماشینی، با ویژگی¬های گفته شده، تفاوت فراوان وجود دارد که می¬توان استحکام بیشر نبود یکنواختی در فناوری آن و مهمتر از همه، وجود احساس هنرمند آفریننده وهنرمندان بافنده را در فرش¬های دستبافت یادآور شد، که این نقیصه «هنر فرش ماشینی (اگر روزی فرا آید که آن را در قلمرو هنر منظور بداریم) است و درمانی هم برای آن نیست؛ زیرا معیارهای زیبایی¬شناسانه، آگاهی¬های برگرفته شده از طبیعت و از زندگی توسط یک ملت است، ولی بیان احساس، از روح برگرفته می¬شود و در دو انسان متفاوت به گونه¬های متفاوت متجلی می¬گردد. «هنر فرش» ماشینی، از آفرینندگی، نوآوری، زیبایی و تناسبات برخوردار است، زیرا «هنر» است، لیکن چون بار «احساس» ‏ندارد، از «زبان هنری» بی¬بهره است. ‏هم اکنون پرسشی مطرح می¬شود؛ «آیا باید از نو آفرید؟ یا به تکرار از آفرینش¬های گذشتگان تقلید کرد؟» چون اگر فرش «هنر» باشد، باید و لازم است که مانند دیگر هنرها «آیینه جهان نمای روزگار خوش و فرزند احساس آفریننده خود باشد» و نه «چهره غبار گرفته تاریخ گذشتگان.» تحسین آثار هنری گذشته روا است، ولی تقدیس آن، در جهان هنر، «کفر محض» است و ناشایست. سنت¬ها می توانند اکنون و آینده را بارورترکند، ولی هنر نباید سنت شود، که اگر سنت شد، پویایی خود را از دست می¬دهد و تنها در تاریخ هنرگوشه¬ای خرد وکوچک برای خود ذخیره خواهد کرد. هنر پدیده¬ای انسانی و پویاست و از قلمرو آفرینش است و نه تقلید وتکرار در تقلید «هنر فرش» نیز باید پویا باشد، چون، اگر ایستا وتکراری شد، مرده¬ای ست که باید در گورستان هنر، نگارستان¬ها و «موزه¬ها» دفن شود. M3 ER -