در گفتار پیش از بازیابی بازارهای از دست رفته سخن گفتیم و از سلیقهها و احساسات زیبایی شناسانه خریداران فرش ایران، و معیارهای ساختمانی و محیطزیست آنان، نیز کاربردی که از فرش ایران متوقع هستند، کوتاه سخنی به میان آوردیم. اکنون این پرسش را باید مورد بررسی قرار دهیم که آیا فرش دستباف ایران، در بازارهای جهانی بهویژه اروپا و آمریکا، به مثابه یک اثر هنری مطرح است یا به منزله یک محصول صناعی کاربردی؟ زیرا این دو بازار، یا این دو محیط خرید و فروش و تبادل محصول تولیدهای انسانی و محیطهای زندگی، با هم تفاوتهای بسیار زیادی دارند. بنا به گفته سزار براندی ایتالیایی[۱]، استاد تاریخ هنر و مرمت آثار هنزی باستانی، «اثر هنری محصول تولید انسانی است که زیبا بوده و برای زیبا کردن محیط زندگی و ایجاد "لذت دیدار" آفریده شده باشد»، و اگر محصول تولید انسانی جز این باشد اثری صناعی و کاربردی است. و
بنا به کفته ژرژبراک[۲]، نقاش کنجگرای فرانسوی، «اثر هنری ترکیبی از شکلها و رنگها در نظمی خوشایندست و تصویو شعر آن است». در صورتی که یک اثر صناعی کاربردی وظیفهای متفاوت دارد: باید که پاسخگوی نیازهای روزانه مردم یک جامعه باشد، ولیکن نیز، می تواند «زیبا» باشد. اما مفهوم هنر در میان اقشار مختلف جامعه متفاوت است حتی در میان اقشار تحصیلکرده و هوشمند نیز برداشتها و دریافتهای متفاوت از هنر میشود. باستانشناسان هر تولید انسانی را که از کهنترین روزگاران برجا مانده است هنر مینامند و فیلسوفان هرچه را که زیبا باشد و لذت دیدار بیافریند هنر گویند.
صاحبان پیشهها و حرفهها هر اثری را که در ارتباط با پیشه آنان بوده و در آن ظرافت و ریزهکاری به کار برده شده باشد، هنر گویند. علاوه براین، در فرهنگهای مختلف و در دورانهای متفاوت این مفهوم دچار دگرگونگیها و دگردیسیهای زیادی شده است. اگر فرش دستباف را یک اثر هنری منظور داریم، این توقع وجود دارد که در آن آفرینش و یا در حد کمتری، نوآوری و ابداع باشد و لذت دیدار دست دهد و به عبارت
دیگر زیبا باشد و تکرار مکررات نباشد وگرنه، صنعت و یک تولید انسانی معمولی و عادی است، و همین صفت است که سبب نامگذاری فرش به مثابه یک «هنر دستی» یا «صنایع دستی» شده است.
شاید خالی از سودمندی نباشد چند نکته در مورد اصطلاح هنر سنتی و یا صنایع دستی بیان کنم: هنر پدیدهای انسانی است که دارای ویژگیهایی مختص به خود است: در اثر هنر آفرینش است، یعنی از نیست بهوجود میآید و در پیشینه آن چیزی مشابه به آن دیده نمی شود؛ اثر هنری باید زیبا باشد یعنی حداقل، لذت دیدار ایجاد کند. اثر هنری باید از تقلید، تکرار و تکثر برکنار باشد. هر امری پویاست یعنی همیشه و در گذر زمان ه یک صورت تولید نمیشود و تابع دگردیسی و دگرسانی در جهت بهبود و تکامل است. بنابرین هنر و اثر هنری نمیتواند سنت شوند زیرا سنت ثابت و بدوک تغییر و تحول است. هرگاه هرمند آثاری بدیع و خلاق بیافریند که قابلیت تکثیر و تولید انبوه داشته باشد آنها را «هنرهای صناعی»، گویم ولیکن اگر آثاری برای تولید انبوه و در ارتباط با امکانات صنعت ایجاد شوند و با این حال از ارزشهای زیبایی شناسانه هم برخوردار باشند، آنها را صنایع هنری نامیم.
با توصیفی که داده شد، فرش یا در قلمرو هنرهای صناعی است و یا در زمره صنایع هنری، و یا اثری هنری به تمام معناست و هیچ گونه هدف تکثیری و تولیدی در پیشزمینه فکری آن نیست. لذا آنچه که هم اکنون تولید و تکثیر میشود و برای بازارهای جهانی فرستاده میشود، صنعت فرش است نه هنری صناعی یا صنعتی هنری. و باید که این سنت نادرست دگرگون شود. این سنت تکرار و تولید برای بازار است که فرش ایران را از جابگاه خود ننزل، داده است.
برای رهایی فرش دستباف ایران از این افت و خیزها و رکود تولید و رکود بازار، باید اندیشه کرد و راههایی را برگزید که فرش صادر شده به بازارهای جهانی بازگشتی نداشته باشد و در انبارهای فرشفروشان هم انبار نشده، خوراک بید و دیگر حشرات و جانوران موذی و جونده نشوند. باید شاخصههای بازارهای مختلف مطالعه و بررسی شوند، اندازههای اتاقها و تالارهایی که نیازمد مفروش شدن با فرشهای ایرانی هستند در هر کشوری بررسی گردند؛ سلیقهها و ذائقههای خریداران هر منطقه جغرافیایی خواهان فرش ایرانی مطالعه شوند: آلمانیها کدام رنگها را بهتر میپسندند؟ فرانسویان کدام رنگها را؟ چینیان و ژاپنیها کدامها را؟ فضاهای قابل مفروش شدن آلمانیها چه نسبتهایی دارند و فضاهای فرانسویان یا آمریکاییان چه نسبت هایی؟ هر کدام ازین ملتها یا ملتهای دیگر چه اندازههایی را ترجیح می دهند؟ توان مالی آنان برای خرید حداقل یک قطعه فرش تا چه اندازه است؟ و غیره و غیره ... خوشبختانه برای بررسی اندازههای بخشهای مسکونی و رنگها نزد اقوام مختلف، اسناد نوشته شده زیادی در دست است، ولیکن تولیدکنندگان ما به «جامعهشناسی فرش» و «روانشناسی تزئینی ملتها» هیچ اهمیتی نمیدهند و تلاشی هم برای آگاهی از آنها نمی کنند.
اتاقها و بخشهای خانههای مسکونی در معماری، تابع ضوابطی است که در ارتباط با استفادهکنندگان از آنها تدوین شدهاند. حتی اندازه وسایل زندگی نیز در همین رابطه معنا پیدا کرده و تولید میشوند. برای مثال، طول یک تختخواب یا ارتفاع یک میز، و یا نسبتهای یک صندلی یا چهارپایه، در سوئد و در اسپانیا متفاوت است، زیرا سوئدیها بلندقد هستند و اسپانیاییها متوسط القامهاند، و تمام بخشهای معماری و تزئینات آن نیز در ارتباط با طول قد استفادهکننده از آنهاست. اینچنین، فرش هم به مثابه یک عنصر تزئینی محیطزیست باید تابع همان شرایط باشد.
درین زمینه سخن بسیارست و اگر خدا بخواهد در آینده مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
[۱] سزار براندی César Brandi نگره مرمت، مدرسه ملی میراث فرهنگی، پاریس
[۲] ژرژبراک Braque Georges انتشارات پییرتیسنه، پاریس
نوع مطالعه:
فنی |
دریافت: 1396/12/7 | پذیرش: 1396/12/7 | انتشار: 1396/12/7