شرقگرایی در اروپا در سدهی نوزده میلادی گسترش یافت و خاورشناسان بسیاری با انگیزههای متفاوت راهی مشرقزمین شدند و به پژوهش و نگارش دربارهی جامعه، فرهنگ، تمدن و هنر شرقی ازجمله فرش پرداختند. از مهمترین مواردی که خاورشناسان به آن توجه نشان دادند تاریخنگاری فرشهای شرقی، بررسی طرحها و نقوش و جغرافیای بافت فرشها بود. هدف این مقاله شناسایی و بررسی منابع و رویکردهای خاورشناسان دربارهی فرش ایران و بررسی آسیبشناسی آثار ایشان است.
این مقاله به شیوهی توصیفی و تحلیلی و روش گردآوری آن بهصورت اسنادی است. جامعهی آماری، آثار در دسترس خاورشناسان (کتاب، مقاله، کاتالوگ نمایشگاه) در بازهی زمانی نیمهی دوم سدهی نوزدهم تا نیمه نخست سدهی بیستم میلادی میباشد. روش تجزیهوتحلیل دادهها روش کیفی است.
نتایج این تحقیق نشان میدهد خاورشناسان با دو رویکرد که زیرمجموعهی دو مکتب برلین و وین دستهبندی میشود به تاریخنگاری و پژوهش دربارهی فرشهای ایرانی پرداختهاند و آثاری که از آنان برجای مانده است در دو دستهی منابع تاریخی و اطلاع تاریخی جا میگیرد و این آثار منبع مستقیم تاریخنگاری نیستند. از دیگر نتایج این تحقیق بررسی اصلیترین کاستیهای مطالعات خاورشناسان است که عبارتاند از: تمرکز صرف بر مطالعات کتابخانهای و فرشهای موزهای؛ عدم توجه به تحقیقات میدانی؛ قطعی پنداشتن دادهها و فرضیات خود؛ نسبت دادن نادرست فرشها به مناطق خاص؛ تاریخگذاریهای نادرست با دلایل ناموجه؛ عدم توجه به بسترهای تولید فرش و جدا کردن هنر از خاستگاه بومی و فرهنگی خود. بااینحال مطالعات خاورشناسان بهویژه در روش تجزیهوتحلیل علمی دادهها، تأثیر بسیاری بر نوشتههای پژوهشگران ایرانی گذاشته است که این مقاله به آن میپردازد.
نوع مطالعه:
علمی - پژوهشي |
موضوع مقاله:
تاریخ فرش دریافت: 1396/2/5 | پذیرش: 1396/10/18 | انتشار: 1397/4/7